خواننده گان گرامی، نخست پوزش میخواهم ازین که رشته تخصصی ام تاریخ و نویسنده گی نبوده، اما بنا به ضرورت لازم دیدم. بطور فشرده بعضی از مسائل تاریخی را که با وقایع کشور ما گره خورده است برایتان پیشکش کنم.
بزرگترین واقعات و حوادث اخیر در سطح جهان، منجمله آسیا و کشور ما در اواخر سده ای پانزدهم پس از شکست اروپائی ها در جنگ های صلیبی با ترک ها آغاز گردید که بخشی از آن را مرحوم میر محمد صدیق فرهنگ در کتاب (افغانستان در پنج قرن اخیر) زیرعنوان (سقوط قسطنطنیه و بسته شدن راه خشکه) بازتاب داده است.
چون اروپا با کثرت جمعیت و گرسنگی در تقابل بود، لذا با مسدود شدن راه های تجارتی خشکه از طرف ترکها، که آسیا بخصوص هند و چین را با اروپا وصل می کرد، راه بدیلی را جستجو کردند و با استفاده از راه های بحری و تجهیز وسایط دریانوردی توانستند دستاوردهای عظیمی را در عرصه های تجارت، صنعت، اکتشافات و ساختارهای سیاسی و اجتماعی یکی پی دیگری نصیب گردند وبا کشف قاره آمریکا جمعیت بیشتری به ان دیار مهاجر و متوطن شده و بخشی هم به سرزمین های آسیا و آفریقا هجوم بردند.
همچنان تعدادی از بازرگان های کشور های اروپایی از راه های بحر به سرزمین هند آمده و مانند گذشته ها به امور داد و ستد خویش با اهالی منطقه پرداختند. و اما انگلیس ها که هدف اساسی شان تسخیر سرزمین هند بود، تحت پوشش مسائل تجارتی و بازرگانی روی سه اصل ذیل به اعمال استعماری خویش ادامه دادند.
1- اخراج کمپنی های تجارتی و بازرگانی سایر کشور های اروپایی از هند که سهم بعضی از آنها را خریداری، تعدادی را در سایر نقاط جهان امتیاز داده از هند بیرون کردند و با بعضی از آنها به رقابت تجارتی و حتی استفاده از قوه نظامی پرداختند و در نتیجه یکه تاز میدان شدند.
2- چون سرزمین هند از ملیت های مختلف با ادیان، مذاهب، زبان ها، خصوصیات اجتماعی و سیاسی گوناگون تشکیل شده است. لذا با استفاده از مقوله (تفرقه بیانداز و حکومت کن) کار گرفته و به تدریج قوای دفاعی آن ها را نابود ساختند که آثار بیشتری در مورد نبشته شده است که درین جا گنجایش باز گو کردن ندارد.
3- و اما آنچه که بیشتر به بدبختی ما رقم می خورد. همانا تفکیک دشمن سومی برای انگلیس ها در نیم قاره هند بود. یعنی آنعده از کشور های همجوار که امکانات حمله و تصرف سرزمین هند را در پلان کشورگشایی خویش داشتند که عبارت بودند از امپراتوری های روس و نادر افشار.
چون نادر افشار به هند لشکر کشی کرده بود و امپراتوری اش تازه در شکل گرفتن بود و از جانبی در داخل اداره رهبری خود مخالفین زیادی هم داشت. لذا بیشتر مورد توجه انگلیس ها قرار گرفت. با کشته شدن نادر افشار در راه بازگشت از فتح دهلی در اواسط ۱۷۳۸ در مقام خبوشان خراسان به اصطلاح شری برخاست که به خیر و نفع انگلیس ها بود، چنانچه؛
الف- امپراتوری نو پای نادر افشار داخل هرج و مرج و جنگ های داخلی قرار گرفت و دیگر توان لشکر کشی و تسخیر سرزمین هند را نداشت.
ب- روس ها نیز تغییری در سیاست تهاجمی و کشور گشایی خویش رونما کرده و در عوض حمله به هند بخاطر وسعت دادن به امپراتوری خویش در منطقه بالکان و جنوب کشور به سرحدات ایران امروزی هجوم بردند و قسمتی از مناطق شمالی آن را تصرف و جزوه قلمرو خود ساختند.
ج- بخشی از قسمتهای امپراتوری نادر افشار از پیکر آن جدا وبا الحاق سرزمین های سمت شمال و مرکزی، کشوری تحت قیادت احمد شاه بابا که بعدها به نام افغانستان مسمی گردید، به وجود آمد
صابر شاه کابلی در انتخاب احمد خان بحیث پادشاه، استحکام مناطق داخلی کشور تا سرحد آمودریا و وسعت دادن ساحه تسلط آن به جنوب کشور با لشکر کشی های پی در پی به مناطق شمالی هند تا دهلی، منحیث پیشوای مذهبی احمد شاه بابا را کمک نموده و سرانجام این همه به نفع انگلیس ها در تسخیر هند انجامید.
بخصوص پس از فتح جنگ پانی پت پیروزی نه برای افغان ها، بلکه برای انگلیسی ها بود و انگلیسی ها نفع بیشتری از این پیروزی بردند و در لندن به پایکوبی و شادمانی زایدالوصفی پرداختند. زیرا دیگر توان مقاومت و دفاع در دولت، گروهها و خیزش های مردمی هند به مقابله با قوای انگلیس باقی نمانده بود.

( افغانستان درپنج قرن اخیر ) تحت عنوان نفوذ انگلیس در هند
پس از ین پیروزی بزرگ‌ انگلیسی ها نه تنها در اشغال سرزمین هند موفق گردیدند، بلکه جهت فروپاشی امپراتوری درانی ها، انتقال قدرت دولتی از درانی ها به محمد زای ها، تنزیل امپراتور به امارت دوست محمد خان، صلب استقلال خارجی افغانستان، لشکر کشی های پی در پی انگلیس ها در سه جنگ افغان و انگلیس، اخراج شاه امان الله از کشور، روی کار آوردن حبیب الله کلکانی و بعد هم نادر خان و باز هم صلب استقلال خارجی افغانستان اقدام کردند و موفق هم شدند.

در ضمن هند با مبارزات پیگیر خود توانست استقلال کشور خود را از انگلیس ها بگیرند و اما درین جا باز هم انگلیس ها از سیاست تفرقه اندازی استفاده نموده و هند متحد را سه پارچه کردند که به نام های هند، بنگلادش و پاکستان یاد می گردد. همچنان مناطق جمو و کشمیر را بین هند و پاکستان و پشتونستان را بین افغانستان و پاکستان لاینحل گذاشتند.
پاکستان چه نام شرارت انگیز در منطقه؛ همه نابسامانی ها، حقه بازی ها، کار کرد های غیر قانونی و غیر انسانی وترورستی از طریق حکومت اسلامی پاکستان که منحیث نماینده انگلیس ها در منطقه فعالیت می کند، صورت می گیرد
قبل از شکست آمریکا در ویتنام انگلیس ها وامریکای ها درصدد آن شدند تا بدیلی جهت انتقام گیری از اتحاد جماهیر شوروی سابق یابند و در ضمن دامنه جنگ باید بیشتر از پیش شعله ور شود تا ماشین خانه های جنگی و تولید سلاح های کشتار جمعی کشور های مولد رونق اقتصادی بیشتری کسب نموده، سودآوری بهتر داشته باشد و این ساحه یا منطقه با تاسف هما نا کشور های ایران، افغانستان و پاکستان بود که در آن مقطع زمانی ایران به بزرگترین ژاندارم منطقه تبدیل شده و ملت آن بر ضد آمریکا و رضا شاه قرار گرفته بودند و باید تغییری در رژیم سیاسی و اجتماعی آن به وجود می آمد.
با آمدن آخوند ها دست آمریکا کوتاه و زمینه فعالیت انگلیسی ها در ایران روز افزون شد.
پاکستان که حتی کوچکترین نظامی آن توسط انگلیس ها ارزیابی و جایگزین میشد، از مداخله انگلیس ها خارج و این همه امتیازات را به آمریکایی ها واگذار شدند.
افغانستان باید منحیث طعمه ای در دام برای اتحاد جماهیر شوروی سابق قرار می گرفت که چنین هم شد.
بدین منظور آمریکایی ها سیاست های ذیل را در قبال افغانستان در پیش گرفتند؛
۱- با روی کار آوردن پروژه آبیاری دریای هیرمند، همچنان حفر تونل سالنگ و اعمار راه های مواصلاتی بین کابل _شیرخان بندر و پلخمری – مزار شریف، ساختمان سیلوی مرکز وسیلوی مزار شریف، اعمار پوهنتون کابل، پولی تخنیک کابل، تخنیکم های کابل و بلخ تمام اسعار دالری خزانه دولت را بلعید و کشور را دچار مشکل اقتصادی گردانید. که کمک های بلاعوض و قرضه های طویل المدت شان نیز کدام مشکلی را حل نکرده و دست آوردی در قبال نداشت. اما برای آمریکایی ها زمینه آن را مساعد ساخت تا مطالعات جیولوجیکی و اگرونومیکی خویش را غرض استخراج معادن و کشت مواد مخدر تکمیل نمایند تا در کمترین زمان به نفع خود استفاده کنند که کردند.
۲- درسال ۱۹۵۸محمد داوود خان را که صدراعظم آن زمان بود و بعد در سال ۱۹۶۳ ظاهر شاه را به آمریکا دعوت رسمی کردند، طوری که آیزنهاور رئیس جمهور آن زمان ایالات متحده آمریکا به داوود خان چراغ سبز همکاری جهت گرفتن قدرت سیاسی که وی تشنه آن بود، نشان داده درضمن تقاضا کرد تا اتحاد جماهیر شوروی سابق را نیز در جریان تبادله قدرت به همکاری دعوت نماید تا از ایشان پشتیبانی کنند. بعد ها جان اف کندی ظاهر شاه را دعوت کرده و برایش اطمینان داد که با آوردن دموکراسی، انتخاب صدراعظم از خارج اعضای خانواده شاهی و اعلان شاهی مشروطه، ما از تو و ادامه تسلط خانواده شاهی حمایت همه جانبه می نماییم و کمک های اقتصادی خویش را تقویت می بخشیم.

بالاخره داوود خان به کمک بخشی از صاحب منصبان نظامی جوان و کم تجربه، دموکرات ها و همکاری اتحاد جماهیر شوروی سابق در کودتای به اصطلاح نظامی موفق به گرفتن قدرت شد و ظاهر خان به شکل دستوری به ایتالیا رفته و به استشاره آمریکا، مصارف خانواده شاهی از طریق عربستان سعودی و سایر کشورهای خلیج تمویل می گردید.

با روی کار آمدن چپی ها در اریکه قدرت که باز هم به همکاری اتحاد جماهیر شوروی صورت گرفته بود اشخاص مجهول هویه در راس قرار گرفتند که با آمریکایی‌ها ارتباط داشتند واز احساسات بی آلایش افغان های خوش باور استفاده اعظمی کردند تا اینکه پای قوای نظامی شوروی را به افغانستان کشانیدند. ازجانبی هم نتایج دموکراسی احزاب سیاسی چپ و راست متعدد را در کشور به وجود آورده و آنهایی که مخالف رژیم بودند از وطن مهاجر و درکشور های همسایه از طریق سازمان های جاسوسی جهانی به فعالیت های ضد دولتی آغاز کردند تا اینکه مجاهدین پیروز شدند.
برای آنکه مجاهدین با هم متحد نگردند، سلاح ها و مهمات شان از بین رفته و کشور به قهقرا سوق داده شود، جنگ های داخلی را بین احزاب و گروه های مجاهدین دامن زدند تا اینکه طالبان امور جکشور را بدست گرفته و بیشتر از پنج سال را در اریکه قدرت بودند..
پس از حمله یازدهم سپتامبر در مرکز تجارتی امریکا، کشور ما را تسلیم تکنوکرات های نمودند که مدت ها در امریکا و اروپا زندگی می کردند.

ترور احمدشاه مسعود، حمله یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ بالای مرکز تجارتی امریکا، پایان دادن به حاکمیت طالبان، تشکیل حکومت انتقالی در بن، مبارزه علیه تروریزم و فراخوان همکاری جامعه جهانی در امر بازسازی افغانستان با به روی کار آوردن حامد کرزی، محمد اشرف غنی احمدزی و بالاخره دوباره واگذاری قدرت به طالبان همه و همه با هم مرتبط و مانند حوادث گذشته از یک منبع و در یک جا طراحی و در منصه ای تطبیق قرار داده شده اند. در آینده نیز دست نشانده های آمریکا جهت غارتگری بیشتر وارد صحنه شده و کشور را به قهقرا می کشانند و از سکنه خالی می سازند، تا باشد با خاطر آرام مرامهای شوم خویش را در عمل پیاده کنند.

پیام من به هم میهن های مبارز و سرسپرده گان راه آزادی مان اینست که دیگر فریب خارجی ها، کشور های همسایه و دست نشانده های داخلی آن ها را نخورند، مار های آستین به مراتب خطرناکتر از دشمنان خارجی بوده، گرگان درنده در لباس گوسفند اند. هیچ قومی، ملیتی، منطقه ای و مذهبی به تنهایی خود نتوانسته و نمی توانند مشکلات کشور را حل و فصل نمایند، ملت و کشور را ازین بدبختی ها و معضله خونین نجات دهند.

یگانه راه پیروزی و نجات در اتحاد، همبستگی، از خود گذری، اعتماد به نفس، تقوا و رهبری دسته جمعی در یک صف واحد علیه بیگانگان می باشد. اگر پشتونی یا تاجیک و اگر اوزبیکی یا هزاره ویا از سائر ملیت ها یا اقوام و اینکه به کدام مذهب و منطقه تعلق داری، همه مسائل تفرقه اندازی را کنار بگذارید، یک دست، یک نیرو و با یک هدف والای انسانی تحت یک رهبری واحد عمل کنید تا پیروز شوید. اینکه میگویند افغانستان دو یا چند پارچه شده، به شمالی و جنوبی تقسیم شود و یا بنا بر ارتباطات اتنیکی با کشور های همسایه ملحق گردند، این همه خواب است و خیال. زیرا اقوام مختلف در گوشه و کنار مختلف کشور با مذاهب مختلف زیست مینمایند و غیر ممکن است تا ایشان را از همدیگر جدا سازند. صرف این گمانها ریشه خارجی داشته که از طریق دست نشانده ها و جواسیس آن ها دامن زده می شوند. در حالیکه هیچ یکی از کشور های همسایه حاضر به پذیرش گروپ اتنیکی خوش نیستند و نمی خواهند تا جار و جنجال های خویش را بیشتر از پیش سازند. آنهایی که میخواهند تا کشور به دو و یا چند پارچه تقسیم شود، هدف شان آب ریختن به آسیاب دشمنان وهمسایگان میباشد تا آنها بیشتر نفع ببرند. منابع طبیعی ما را به تاراج برده، از ساحه محدود زراعتی که داریم با کشت مواد مخدر استفاده نموده و به خصوص از قوای بشری ناآگاه ما منحیث لشکر انتحاری و استشهادی کار بگیرند تا شیرازه ها و شراین اقتصادی و اجتماعی ما را به هم زده و کشور را به پرتگاه نابودی بکشانند، تا کنون که موفق به این آرمان شوم خویش نیز گردیده اند.
شاید متن مقاله برای همه قابل قبول نباشد و یا بعضی ها سطحی نگری کنند، آنچه را که شاید بپذیریم، همانا ضرب المثل معروف پشتو است که میگویند،
که زه وایم چه زه یم، او ته وایی چه زه یم، نه به ته یی او نه به زه یم. او که زه وایم چه ته یی، او ته وایی چه ته یی، هم به ته یی او هم به زه یم.

بیایید پند و نصیحت بزرگان خویش را بپذیریم تا موفق و کامگار شویم.