موقعیت جیوپولیتیکی افغانستان
واژه جیوپولیتک از چند دهه است که در عرصه های مختلف سیاسی واجتماعی مورد استفاده قرار گرفته، متشکل از پیوند جیو (زمین) و پولیتیک (سیاست) بوده، جایگاه آن در شرایط کنونی کشور ما قرار ذیل است.
افغانستان کشوریست سرشار از منابع طبیعی که در موقعیت خاص جغرافیایی قرار داشته و با تأسف که بیگانه ها ازین سرمایه های طبیعی ما به مراتب نفع بیشتر می برند وهر قدر جامعه در تنگدستی و بی نظمی قرار داشته باشد، به همان اندازه سطح بهره کشی و چپاول گری مدافعین حقوق بشر و پیروان دموکراسی سهل تر و پر ثمر تر می گردد. بدین منظور نمی گذارند تا در کشور ما ثبات سیاسی _اقتصادی حکمفرما باشد. در ادامه به منابع طبیعی و موقعیت جغرافیایی قرار ذیل میپردازم…
۱- منابع طبیعی نظر به خواص فزیکی به گازات (اتمسفر، گاز طبیعی، گاز های آتشفشانی و مضره معدنی و گلخانه ای)، مایعات (آبهای سطحی و زیر زمینی، نفت) و جامدات (همه موجودات اعم از جاندار و بی جان به شمول معادن و خاکهای زراعتی) که قسمت اساسی و عمده آنرا قوای بشری یعنی انسان ها تشکیل می دهند، دسته بندی می گردند.
تعدادی از منابع طبیعی ما با کشور های همسایه مشترک اند (آبهای سطحی، حوضه های گازدار و نفتی) که این خود شرایط زیست باهمی را پیچیده تر و دشوار تر می سازد. دریای آمو و معاونین آن در شمال، دریای کابل و معاونین آن در جنوب و همچنان دریای هیرمند و معاونین آن در حوزه غرب کشور بزرگ ترین منابع جنجالی را بین افغانستان و کشور های همسایه به میان آورده است.
گذشته از آن این که با تأسف ما نمی دانیم و کشور های همسایه بهتر میدانند که حوضه های نفتی و گاز خیز ما در ساحه آمودریا، سرحدات ترکمنستان و ایران وهمچنان با پاکستان در اعماق زمین شامل یک حوضه ویا در ارتباط باشند و با استخراج آن ها کشور های همسایه نفع بیشتر ببرند، زیرا نفت خصوصیت سیالیت داشته و گاز هم تصاعد می نماید و به سهولت تغییر موقعیت می دهند. باید درین مورد توجه بیشتر مبذول داشت.
به همین ترتیب معادن جامد کشور که از نگاه کمی، کیفی، تنوع و موقعیت های شان از طرف افغان ها طور دقیق و همه جانبه سروی نگردیده، از سالهای متمادی به اشکال بدوی، غیر علمی و غیر قانونی مورد بهره برداری قرار گرفته و اکثرأ به خارج از کشور قاچاق می شوند که با تأسف در هنگام استخراج مسائل کمی ،کیفی، ایمنی و اقتصادی بودن بهره برداری از آنها را در نظر نگرفته و با وسایط و ابزار استخراجی که از عرصه تولید خارج شده اند، به شکل غیر علمی و غیر تخنیکی-اقتصادی استخراج می گردند. زمانی که همه جا و همه چیز با پیشرفته ترین و مدرن ترین وسایط و ماشین آلات میکانیزی شده و کمپیوتری شده در تولید مورد استفاده قرار میگیرند، با تأسف که ما هنوز هم از همان بیل و جبل و برمه های دستی وامثالهم کار می گیریم. بخصوص بهره برداری از معادن زیر زمینی که بعضی از آن ها خصوصیت گاز خیزی نیز دارند به مراتب دشوار تر و خطرناکتر اند و جان ده ها کارگر را میگیرند و از فیصدی مقدار استخراجی نیز کاسته شده و حتی بیشتر از نصف ذخایر معدنی در اعماق زمین باقی مانده و در حدود پنجاه فیصد ضایعات را در بر می گیرد.
-گرچه بیشتر از دو سوم ساحه کشور ما را کوه های سر به فلک تشکیل داده و زمین های زراعتی محدودی را در اختیار داریم، باز هم با کشت مواد مخدر قسمت اعظم آن ها در تسلط بیگانگان قرار داشته و از عاید آن بدبختی های بیشتر را نثار ما می نمایند. چه بسا که بد نامی ها در سطح جهانی به افغان ها و عاید سرشار و هنگفت به کیسه بیگانگان سرازیر می شود.
همین گونه نفوس یک کشور که قسمت اساسی و عمده آنرا قوای بشری تشکیل می دهد نیز در افغانستان به کتله های بزرگ غیر فعال و فعال مخرب و جنجالی قرار ذیل دسته بندی می گردد.
- کارگران و کارمندان بیکار و بی روزگار، بدون هیچ نوع امکانات ابتدای زیست همگانی،
- زارعین مواد مخدر و همکاران آن ها در پروسه های تولید، فروش و انتقال فراورده های آنها به خارج از کشور.
- تفنگ دارانی که در خدمت بیگانگان قرار دارند.
- انانیکه منحیث قشر جوان آینده ساز کشور اند، نیز از ساحه آموزش و پرورش دور مانده ویا اینکه درس های تخریبی و تروریستی را فرا می گیرند.
-موضوع عمده دیگری که باز هم بیشتر جلب توجه خارجی ها و بخصوص همسایه ها را معطوف داشته همانا موقعیت جغرافیایی کشور منحیث ساحه اتصال شمال به جنوب و شرق به غرب می باشد که با اعمار راه های مواصلاتی راه آهن، شاهراه ترانسپورت موتری، تمدید لوله ای گاز و لین های برق چین را به ایران و آسیای میانه را به پاکستان وصل می کند وعبارت اند از:
- پروژه TAPI جهت انتقال گاز از ترکمنستان به پاکستان و هند که در عین مسیر راه آهن، سرک موتری و لین های شبکه برقی نیز اعمار می گردند و از مناطق جنوب غربی افغانستان عبور می نماید.
- ساختمان راه آهن از حیرتان تا تورخم که اوزبکستان را با پاکستان وصل می کند و از مناطق مرکزی افغانستان عبور می نماید.
- علاوتا معادن آهن حاجیگک و راه آهن از سرحد چین تا ایران تمدید گردد و بدین ترتیب می خواهند جاده ابریشم را دوباره احیا کنند
علاوتآ معادن آهن حاجیگک به کمک هندی ها، آهن غوریان هرات به همکاری ایرانی ها و یا ترک ها، مس عینک و نفت آمو دریا توسط چینایی ها استخراج و تحت بهره برداری قرار داده شوند که همگام با آن تولید برق صنعتی چهل میگا وات، اعمار فابریکه های غنی سازی و ذوب فلزات، پالایشگاه مواد نفتی و همچنان تمدید راه آهن از معادن تا کشور های همجوار کمک کننده شامل عقد قرارداد ها می باشد.
همچنان پروژه وسیع دیگری از قسمت های مرکزی چین تا بندر گوادر پاکستان در جریان اعمار راه آهن است که شمال شرق پاکستان را با جنوب غرب آن ارتباط داده و ازین طریق چین را با کشور های خلیج وصل می کند. دربن پروژه بیشتر از شصت ملیارد دالر به مصرف می رسد که از طرف چینایی ها پرداخته خواهد شد.
آنچه که قابل تذکر است، موضوع انتخاب راه آهن بداخل کشور ما است، راه آهن حیرتان-مزار و اسلام قلعه که قبلا اعمار گردیده، عرض بیشتر از راه آهن کشور های چین، هند، پاکستان و ایران را داشته و تنها در کشور های آسیای مرکزی و روسیه قابل استفاده است. هنگام اعمار راه های جدید آهن ستندرد بین المللی را در نظر داشته و در صورت انتقال قطار از یک خط به خط دیگر از واگون های مخصوص کار گرفته شود.
۳- موقعیت نظامی کشور ما نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. امریکا در نظر دارد تا با جابجایی قوای نظامی خویش در منطقه، مراقب اوضاع چین، روسیه و ایران باشد.
سیاست انگیس ها و آمریکایی ها و ناتو در قبال پلان ها و پروژه های فوق الذکر چه خواهد بود، می شود روی سه گزینه مکس کرد:
الف: چون توافق و خدمات تجارتی بین کشور های همسایه در منطقه به سود همگانی است، لذا از مداخله ماوراء آسیایی درامان خواهند بود.
ب: امریکا و متحدین غربی شان و همچنان روس ها از تطبیق پروژه ها جلوگیری و مخالفت نموده و می نمایند.
ج: شاید بگذارند تا پروژه ها به پایه اکمال رسیده و بعد دست برد بزنند و امکان دارد که تنها قسمت های جنوبی آن را فعال نگهدارند تا معادن ما را از طریق بندر گوادر به اروپا و آمریکا ببرند وبا سازماندهی جنگهای داخلی در افغانستان و پاکستان راه های ارتباطی چین و آسیای مرکزی را قطع نمایند.
درپایان طور فشرده باید علاوه کرد که تا مداخله نظامی در کشور باشد، هیچ کاری کرده نمیتوانم و قوس نزولی را تا سرحد بربادی می پیمایم. از ماست که بر ماست. تا به خود نیایم، متحدد نشویم وبخاطر مهین خود نه رزمیم، حال ما ازین بد تر خواهد بود.
به امید اتحاد و پیروزی.
سازمان های جاسوسی کشور های همسایه و منطقه و فرا منطقه از مدت هاست که در وطن آبایی ما به فعالیت های گوناگون تخریبی می پردازند. آنها علاوه از پرسنل خدماتی خود، تعدادی از افراد نا اهل و به اصطلاح زیر دار گریخته خارجی را نیز دعوت نموده و همکار خود می سازند و تعدادی را هم از داخل کشور به انواع و اشکال مختلف شامل پروژه های تبلیغاتی و عملیاتی خویش نموده، آنها را حمایت کرده و شخصیت تصنعی می بخشند و استفاده اعظمی می نمایند.
- در اوآخر دوره نجیب، صدیق افغان در یکی از صحبت های تلویزیونی خود پیش بینی کرده بود و از باشنده گان کابل خواسته بود تا در نزدیکی خانه های خود عکس یادگاری بگیرند تا در آینده شاید موفق به پیدا کردن موقعیت منازل مسکونی خود نباشند،
- با آمدن مجاهدین به کابل، عبدالرب رسول سیاف اکثر روزهای جمعه را در مسجد پل خشتی امامت می کرد و در یکی از خطبه های نماز جمعه خود فرمودند که باید شهر کابل کاملا تخریب و حد اقل ده تا پانزده سال ویرانه باقی مانده و بعد ها از تهداب مجدداً اعمار گردد،
- یکی از قومندان های جهادی که با تأسف شهرت و اسم شان را به یاد ندارم، گفته بود که اینک غربی ها بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و برهم خوردن نظام سوسیالیستی در سدد آن اند تا جهان اسلام را نیز متلاشی نمایند،
- روز یکه بار اول طالبان کابل را تصرف کردند، مرحوم سر محقق محمد ناصر ستانکزی من را دعوت به دیدار جسد های به دار آویخته داکتر نجیب الله و برادرش نموده و در مسیر راه گفت که با امدن طالبان متأثر هستم از اینکه بت های تاریخی بامیان را تخریب خواهند کرد.
اینک خود شاهد در عمل پیاده شدن و تحقق یافتن گفته های دانشمندان و جهادی ها بودم که یکی پی دیگری موفقانه به انجام رسید.
منطقه ها، ولایت ها و هم چنان شهر کابل به حوزه های قدرت نمایی و زور آزمایی بین تنظیم های هفت گانه و هشت گانه مرز بندی گردیدند، جنگ های داخلی و ائتلاف های شکنند در مقابل همدیگر باعث تخریب شهر کابل و سایر شهر های بزرگ، ساختمان ها، موسسات تولیدی، فابریکه های صنعتی و منازل مسکونی شده، علاوه بر تلفات بیش از حد جانی، خسارات هنگفت مالی را نیز به ارمغان گذاشته و با تأسف که تطبیق همچو پروسه ها ادامه دارند.
درجریان این همه جنگ ها و دگرگونی ها، سازمان های امداد رسانی بین المللی، منطقوی و حتی بازرگانان داخلی به مردم آسیب دیده و بیجا شده گان کمک های سخاوتمندانه درحدود توان به اندازه “بخور و نمیر ” می کردند، یعنی با گرفتن جان و همه هستی شهروندان، فیصدی ناچیزی را برای عده ای توزیع می گردند.
قراریکه بعد ها متوجه شدم این همه بخاطر آرامش نسبی و مصروف ساختن داغ دیده ها به دریافت کمک ها بود تا آنچه را که گذشت، فراموش کنند و به دنبال بقای زیست ناچیز خویش به عقب موسسات و نهادهای کمک رسانی صف بکشند تا اگر چیزی را به بهای نا چیزی بدست آرند.
شهر کابل تخریب و سکنه آن قسمآ تلف و بی خانمان و بی جا شدند و تعدادی هم به ترک کشور مجبور شدند، شهر قندز دو-سه مراتب بین دولت و مخالفین دست به دست شد و مردم آن سرزمین آواره و به سایر مناطق پناه بردند، شهر غزنی به آتش کشانیده شد و باشنده گان آن تلفات جانی و مالی بیش از حدی را متقبل شدند و به همین ترتیب در سائر مناطق و ولایات ما، آتش سوزی گمرک ها، سرای ها، تاسیسات و جنگلها، هیچ کدام این ها روی تصادف نبوده و اکثرا عمدی و از طرف دشمنان خارجی به کمک فروخته شده های داخلی سازماندهی گردیده و در عمل پیاده شدند.
زمانی خود مرهون کمک ها، بخصوص از بازرگانان داخلی بودم و اما بعد ها متوجه شدم که پس از وقوع حادثه های طرح شده، کشور های عربی به استشاره باداران غربی خود، از طریق تجار داخلی یک مقدار پول ناچیز را کمک و مصرف می کنند تا باز هم کتله های بزرگ مصیبت دیده را مصروف نگهداشته و به اصطلاح حس بشر دوستی خویش را سخاوتمندانه جلوه بدهند. این ها دایه های مهربان تر از مادر اند که بشمول تلفات بیش از حد جانی، کوهی را میگیرند و کاهی را می بخشند.
اینک طی نیم قرن اخیر از کودتای داوود خان تا کنون کشور ما به سوی قهقرا و بدبختی روان است، با گذشت زمان بیشتر از پیش کشته می دهیم، مجبور به ترک کشور میشویم، دربند و زندان می رویم، معلول و معیوب میشویم، منابع طبیعی ما به تاراج می رود و وطن به سوی ویرانی و بربادی روان است و هنوز هم دشمنان ما با حیله ها و نیرنگ های گوناگون خود مان را توسط خود مان از بین می برند و همه داشته های ما را گرفته و باز هم می گیرند. چنانچه گویند “تا احمق در جهان است مفلس در نمی ماند”.
فاز جدید سیاست آمریکا و متحدان غربی آن در قبال افغانستان از پروسه تسلیم دهی قدرت دولتی وتجهیزات نظامی به طالبان آغاز، تا تربیه و تجهیر گروه های انتحاری و استشهادی در داخل کشور و مناطق سرحدی پاکستان، ایجاد تنش های سرحدی و سفر بری قوای تخریبی به کشور های همسایه، زرع، پروسس و ترافیک مواد مخدر، بهره برداری غیر قانونی از منابع آبی و معدنی، اعمار بارک ها و نصب تجهیزات ثقیله ای جنگی در مناطق حاکم و کلیدی، ایجاد تنفر و وحشت بیشتر بین شهروندان به نام تضاد های ملی، منطقوی، مذهبی و لسانی، کشتن، فراردادن، دربند کشیدن، معلول و معتاد ساختن افغان ها جهت تخلیه سازی سرزمین ما از سکنه و ده ها پروژه ای غیر قانونی و ضد بشری دیگری که شامل توافق نامه دوحه (بین آمریکا و طالبان) بوده که شاید تطبیق و در عمل پیاده شدن آنها یکی-دو دهه را در بر گیرد و بعد از آن باز هم دموکراسی قلابی با مغز های متفکر شستشو شده نکتائی پوش در کشور ما پیاده شده و زمام امور را بدست خواهند گرفت. و باز هم یک فریب و یک نیرنگ دیگر.
دوستان عزیز بدانید تا زمانی که وابسته به دیگران باشیم، خوارتر و ذلیل تر از پیش می گردیم، لطفا خود، جامعه و وطن را نجات دهید. به امید رسیدن آن روز.
با تأسف تعدادی از شخصیت های سیاسی، تیکه داران قومی، منطقه یی و مذهبی، شبکه ها و میدیا های خبر رسانی ما از ایالات متحده آمریکا و سایر کشورها خواهان اند تا دولت طالبان را به رسمیت نشناسند، در حالیکه با عقد توافق نامه دوحه، آمریکاییها علاوه بر اینکه طالبان را به رسمیت شناختند، قدرت دولتی و تجهیزات پیشرفته نظامی را با قبولاندن محتوای سند متدکره به شیوه صلح آمیز (بدون کدام مقاومت جدی و برخورد های نظامی، حتی نه به شکل دستوری و نمایشی آن) در اختیار ایشان قرار دادند و اینک سناریوی سریال غارتگری و چپاولگری و تشدید جنگهای داخلی و تنش های سرحدی را سازماندهی و رهبری می کنند. ما که در گذشته ها نیز غافل از همه سیاست های غیر انسانی ابر قدرت ها در قبال کشور خود بودیم و نتوانستیم برخورد های غیر بشری آنها را طور دقیق و در زمان معیین آن ارزیابی کنیم، اکنون نیز از آنچه درج توافق نامه دوحه است، طور دقیق و شاید و باید نمی دانیم و اینکه چه بدبختی های بالای مردم رنجدیده ما خواهد آمد نمی دانیم، نه بخاطر دفع آن ها کدام اماده گی قبلی داشتیم و نه هم کدام چاره ای به جز مقاومت سرتاسری و آن هم درشرایط دشوار، امکانات محدود و تلفات سنگین. باز هم بالاخره پیروزی از آن ملت غیور ماست، بعد از هر تاریکی، روشنی هست، این شب های تاریک نیز سپری شدنی اند، آنچه مهم است اتحاد، همبستگی، از خود گذری، اعتماد به نفس و ادامه مبارزه حق بر باطل است، به امید رسیدن آن روز میمون وخواستنی ما.
باید علاوه کرد که فدراتیف روسیه بزرگ نمایی نموده و باز هم خود را منحیث یکی از ابر قدرت های جهان جا زده، در قبال سیاست امروزی جهانی و منطقوی، بخصوص مسائل مربوط به جمهوریت های اسیای مرکزی و مناسبات سیاسی اقتصادی ایشان با همسایه های جنوبی به اصطلاح عامیانه بین دو سنگ آسیاب قرار گرفته اند و یا مطابق ضرب المثل معروف که می گویند “هم به میخ می کوبند و هم به نعل ” از جانبی نمی گذارند تا کشور های آسیای مرکزی از مسیر افغانستان به پاکستان و هند و خلیج فارس راه های بحری و تجارتی باز کنند، خود کفا گردند و استقلال نسبی سیاسی اقتصادی داشته باشند، بر عکس می خواهند تا وابستگی خاصی به روسیه داشته، داد و ستد شان از آن طریق صورت گیرد. لذا تا حدودی از تمامیت ارضی و حاکمیت ملی این کشور ها حمایت نموده و با ارسال قوای نظامی و سلاح های مورد نیاز سدهای دفاعی مشترکی را در مرزهای جنوبی آنها بنا نموده که از ورود و تهاجم گروه های افراطی تا حدودی جلوگیری نمایند. همگام با آن طالبان را نیز تا اندازه ای حمایت نموده و با ایشان میانه خوبی هم دارند و در چوکات کمک های بشری، محموله های خوراکی و صحی نیز می فرستند، چه اگر افغانستان در امن و آرامش قرار داشته و دارای استقلال سیاسی _اقتصادی باشد، از امتیازات دست داشته روس ها در منطقه کاسته خواهد شد. محترم عنایت جان شریف نیز روی این موضوع در پروگرام رویدادها شماره ۴۱۶ خود صحبت پر محتوا داشتند. خلاصه این کشور ماست که از هر طرف تحت فشار و بازی های سیاسی ضد بشری و ضد حیاتی قرار گرفته است. به نظر بنده یگانه راه نجات کشور در بی طرفی مطلق و غیر نظامی بودن آن مانند دولت سویس می باشد، اگر ابر قدرت ها و حامیان منطقوی شان موانعی ایجاد نکنند.
دوستان عزیز بدانند در این اواخر طی سالهای متمادی، بخصوص در دو-سه دهه ای اخیر پاکستانی ها به تدریج و با مهارت های خاصی که دارند در نقاط مختلف به داخل کشور ما پیش روی کرده اند و بخش های از مناطق ما را جزو خاک خویش گردانیده اند و باعث ایجاد تشنجات مرزی شده اند. اینک در گذر گاه واخان نیز با نصب علایم سرحدی جدید، می خواهند آهسته آهسته آن ساحه را شامل قلمرو خود گردانند و در تفاهم با چینایی ها و تاجیکستانی ها راه های ترانسپورتی و تجارتی را باز نمایند.
گرچه منطقه در شرایط مغلق توپوگرافی و به ارتفاع بیشتر از شش هزار متر از سطح بحر قرار دارد، اما بازهم با امکانات کنونی تکنیکی و تکنولوژیکی، با حفر تونل های طویل می توان راه های ترانسپورتی موتری را با مصرف گزاف و قبول ایجاد حوادث خطرناک اقلیمی اعمار کرد، زیرا در مناطق کوهستانی مرتفع، علاوه بر بیشتر شدن مسیر ترانسپورتی، سرازیر شدن سیلابها و برف کوچ ها تا پنجاه درصد از توان (قدرت) باربری ترانسپورت موتری کاسته می شود. اعمار راه آهن در چنین شرایطی بعید به نظر می خورد.
از جانبی گروپ های مقاومت مردمی ضد طالبانی و ضد پاکستانی نمی گذارند تا تبادله کالا ها و گردش وسایط ترانسپورتی بین کشورهای همسایه بدون تعاملات و اصول پذیرفته شده بین المللی و موافقه دولت افغانستان در قلمرو شان صورت گیرد. اما این همه نه به نفع کشور های همسایه میباشد و نه به نفع ما، بل در پس پرده سیاست غارت گرانه آمریکا و متحدان بین المللی آنهاست تا در منطقه تشنج را به بار آورده و زمینه مداخله نظامی خویش را جنبه عملی بخشیده و دومین پارک ملی کشور ما را که به بام دنیا نیز مشهور است به قویترین و عمده ترین پایگاه نظامی خویش علیه کشور های منطقه تبدیل نماید. هنوز کشور ما از منجلاب مداخله گران رهای نیافته، و جنگ اوکراین، معضله تایوان و باز هم گوشه ای از خاک ما به بازی های بین المللی کشانیده میشود.
درفرجام از نظریات مرحوم میر محمد صدیق فرهنگ (افغانستان در پنج قرن اخیر، زیر عنوان منشا کلمه خراسان) یاد آور می شوم که چنین فرمودند (از نظر جغرافیایی خراسان در چهار راهه ای واقع بود که ایران وکشور های مدیترانه شرقی را با هند از یک سو و ماوراالنهر ترکستان و چین را از دیگر سو ارتباط می داد و بنا بر این هم معبر تجارت بود و هم گذرگاه لشکر کشی ها و تهاجمات. اما چون در جریان تاریخ بشر، پله تاخت و تاز و لشکر کشی همواره بر کارهای سلیم بازرگانی و تبادلات علمی و فرهنگی سنگینی نموده است، زیانی که خراسان از جهت موضع جغرافیایی خود متحمل می شد بر سود و منفعتی که به دست می آورد برتری داشت و مانع بزرگی را در برابر ثبات و آرامش سیاسی و انکشاف اقتصاد و فرهنگ آن تشکیل می داد. در عین حال این تهاجمات و لشکر کشی هایی که به آن همراه بود نقشه مردم شناسی این زمین را پیچیده ساخته و ملل و اقوام مختلف را با زبان، مذهب و رسوم و رواج جداگانه در پهلوی همدیگر و بعضا در تضاد با یکدیگر جابجا کرد. هر چند اسلام با برگذاری مفهوم “امت “بر مفهوم قوم و نژاد، یک نوع وحدت را در بین این عناصر ایجاد نمود، اما این اتحاد با پیدایش تعصبات قومی در مرکز خلافت و تاسیس امارتهای نیمه آزاد در ولایات جایش را به تضاد های ناشی از اختلافات قومی، زبانی و مذهبی سپرد که در اکثر موارد از جانب دولت های حاکم برای مقاصد ویژه خود شان تحریک وتقویت می شد.) این است دو عامل اصلی بدبختی های ما که زیانش به مراتب بیشتر از سود و منفعت آن میباشد.
با تشکر وسپاس بی پایان از خوانندگان گرامی که وقت گرانبهای خود را صرف مطالعه ای مقاله نموده و احتراما”خواهشمندم تا جهت غنای موضوع و دریافت راه حل های برون رفت از معضلات کنونی ابراز نظر نمایند،
ممنون شما. سیفی.